حرف هایی بر ای نشنیدن

فرهنگ را بشناسیم، فرهنگ را دوست داشته باشیم

حرف هایی بر ای نشنیدن

فرهنگ را بشناسیم، فرهنگ را دوست داشته باشیم

حرف هایی بر ای نشنیدن
پیام های کوتاه
آخرین نظرات

درد ها چند نوع است.

ولی یکی از شایع ترینش دردی است که از کم سوادی بعضی ها ایجاد می شود.

بعضی نامه ها که در مجموعه های مختلف  به دست ما می رسد موجب دردهایی نظیر درد دل، کبد، روده و گاهی اوقات مغز می شود.

آخر اگر کلمه ای را مطمئن نیستید ننویسید. بنده خودم همیشه این کار را می کنم.

بهتر از این نیست که ضروری را ظروری بنویسیم یا کارگزار را کارگذار؟

البته این فقط بخشی از غلط های املایی است و اشتباهات دستوری و نگارشی پیشاپیش پیشکش شده است.(واج آرایی حرف شین)

اینکه جمله ای نوشته می شود و فعلش در پایان سطر سوم قرار می گیرد نمونه است و جمع بستن جمع مکسر کلمات با حرف ها و یا الف و تا نمونه ای دیگر.

البته بعضی از این نامه ها موجبات خوشحالی ما را نیز فراهم می کند.

اما خواهشم این است که نگارش دقیق و فارسی نویسی را جدی بگیریم.

دانلود دفترچه فرهنگستان زبان و ادب از اینجا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۳۰
بیژن لطفی
در عرصه موسیقی گویا نمی شود به کسی علاقمند شد.
شاید هم ما خیلی از قافله عقبیم.
رفتم سایت علیرضا قربانی رو ببینم اگر آهنگ جدیدی داره دانلود کنم می بینم صفحه اول عکسشونه با یه خانم بی حجاب. بعد می بینم آقای قربانی دارن با ایشون می خونن... مست و خراب.....مست و خراب.
چی بگم واللا.
اینم یه جوریه دیگه. البته این یه کم از یه جور بیشتره چون این آقایون چهره هستن و کارای اینا معیار عمل خیلی ها قرار می گیره.
یادم نمی ره پارسال عید یکی از این شبکه های سیما چند ساعت ایشون رو برد روی آنتن.
چندتا از اینا باید تولید بشه تا یکی به فکر بیافته باید روی هنر و فرهنگ کار کارشناسی کرد، نمی شه با جایزه و دعوت و تطمیع نظر کسی رو به ویژه هنرمند رو تغییر داد.
وقتی به این باور برسه حجاب غلطه، به باورهای دیگه هم می رسه.
منتظر باشید.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۰۹
بیژن لطفی

ما مانده ایم و او ما را فرا می خواند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۳ ، ۱۹:۳۷
بیژن لطفی

تمام مشکل ما اینه که اخلاص نداریم

اخلاص یعنی اگر نمی تونی کاری رو انجام بدی قبولش نکنی

اخلاص یعنی با تمام توان برای هدفت کار کنی

اخلاص یعنی هدفت فقط خدا باشه

و خیلی های دیگه

به خودم که نگاه می کنم نتیجه خوبی دریافت نمی کنم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۴۴
بیژن لطفی

حرف دارم لیک حال شعر نیست

شوق پرواز است، بال شعر نیست

من نشستم گوشه صحن حرم

می فروشم دل، محبت می خرم

بعد با امید می آیم جلو

هر زمان گفتید می آیم جلو

ای که عاشق را به صد ری می خری

می فروشم من خودم کی می خری؟

چشم گریان و دل محزون و غم

از بدی ها مملو و از خوب کم

از کمم کمتر چو هستم روسیاه

بر در بازار این کم هم بیا

خوب می دانم که هستی بی بها

در ازای جنس من می دی بها؟

من فقط از تو محبت خواستم

بحر دیدار تو نوبت خواستم

می شود آیا مرا دعوت کنی؟

شرمسارم یا کمی صحبت کنی؟

جان بخواهی رایگانت می دهم

خوب بگو؛ والله جانت می دهم

لیک ای سلطان خوبی و صفا

بی فروغی بساطم را نخواه

من به صد امید اینجا آمدم

در پی خورشید اینجا آمدم

خوب می دانم که کالایم بد است

نمره اعمال من صفر از صد است

لیک در هیئت شنیدم می خری

در همین بازار دیدم می خری

جان مولا پس بیا من را بخر

دست من بگرفته از اینجا ببر

می روم یک عمر آقا زیر دین

خوب می دانم، بیا جان حسین

خوب بیا یکبار زینجا کن عبور

یا تکان ده دست خود از راه دوره

لا اقل آقا شبی بعد از عشا

سوی بازار تهی دستان بیا

گر نمی خواهی خودم را می روم

می روم کالای دیگر می خرم

مشک را پر می کنم از جنس ناب

می زنم فریاد: مردم آب آب

خوب نمی خواهی اگر جنس مرا

می روم آقا ولی با صد نوا

حضرت عباس با صد شور و شین

می روم آن سمت، بازار حسین

پس ندا آمد؛ کجا، زینجا نرو

دست خالی سوی آن آقا نرو

هر دلی بشکست هر جای حرم

من گران آن لحظه او را می خرم

 

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۲ ، ۲۳:۵۲
بیژن لطفی

حال این روزهای من

زبان حال


 

از دوست داشتنی هام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۵۴
بیژن لطفی

بعضی از این سایت های وزارت خانه ها و ادارات را که می بینم با خودم می گم: اینا اگر ببندنش بهتره

چه کنیم؟

شاید به قول بعضی از این دوستان بد دلیم ولی خدا می دونه یه وزارتخونه نباید سایتش شبیه یه وبلاگ باشه

تو رو خدا یه تکونی به خودتون بدین اگر هم نمی تونین بدین بگید دیگران تکونتون بدن

همه دنیا داره می ره سمت وب 2 و کم کم وب 3  اونوقت هنو ما توی عصر ..... به سر می بریم

واللا با این سایتاشون

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۲ ، ۱۸:۵۱
بیژن لطفی

حاج آقای پناهیان حرف های زیبایی می زنه.

یه جلسه ای می گفت مادر همه بدی ها و زشتی ها حسده.

حسد به معنی اینکه چرا من نه؟

چرا برا من نه؟

چرا به من نمی دن؟ و ....

واقعا بعضی از این اطرافیان ما چقدر ..... هستند

خدایا این خصلت بد رو از من و دوستانم بگیر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۲ ، ۰۹:۱۵
بیژن لطفی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۲ ، ۱۰:۲۸
بیژن لطفی

هر چی فکر می کنم بعضی جاها تا یه اندازه ای می شه کار کرد. شاید همه جاها اینجوری باشه.

بالاخره به یه جایی می رسی که هر چی گاز می دی؛ هیچ حرکتی نمی کنی و درجا می زنی.

هم بنزین می سوزونی و هم خودتو خسته می کنی.

من خیلی زود خسته می شم.

خودم بهتر از هر کس می دونم که این زود خسته شدن اصلا خوب نیست ولی .... کم می آرم. شایدم فکر می کنم زود خسته می شم، چون:

وقتی می بینم چطور یه آدمی که نه شعور داره و نه فهم و نه دانش؛ داره کاری رو انجام می ده که صدای همه رو دراورده ناراحت می شم.

وقتی همه به کارهای هم کار دارن ناراحت می شم.

وقتی که نفع مشترک بد رو می بینم ناراحت می شم.

وقتی تشویق بی جهت رو می بینم ناراحت می شم.

وقتی جوان بااستعدادی رو می بینم که به خاطر یه لقمه نون و بله قربانگویی از انگیزه افتاده، ناراحت می شم.

وقتی می بینم که اون کسی که کار نداره با اون که کار داره فرقی نداره ناراحت می شم.

وقتی برای هدایت یه کار مهم یه آدم بی سواد می ذارن، ناراحت می شم.

وقتی لحن بد و بی ادبانه غیر اداری بعضی رو می بینم، ناراحت می شم.

وقتی می خوام برای چندتا کارمند یه کار جدید انجام بدم تا کمی خوشحال بشن؛ بهم می گن: فلانی برا خودش زور می زنه، ناراحت می شم

وقتی تاثیر کم بعضی برنامه ها رو می بینم و تذکر می دم و اتفاقی نمی افته، ناراحت می شم.

وفتی می گم وظایف هر کس مشخص بشه و بهم می خندن؛ ناراحت می شم.

وقتی در کاری تمام توانم رو می ذارم و آخرش بهم با یه نامه توهین می کنن؛ ناراحت می شم.

وقتی توی صورتم بهم می گن: وضع مالیت خوبه شده(به معنی دزدی کردی) ؛ ناراحت می شم

وقتی ناراحت می شم، خسته می شم.

وقتی خسته می شم به بالا نگاه می کنم و دوباره می گم درست می شه ان شاالله

بعدشم می رم خونه...در کنار محمدحسین و مادرش(خونواده ام) خستگیم در می ره و خدارو شکر می کنم.

بازهم می شه کار کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۲ ، ۱۱:۱۸
بیژن لطفی