حرف هایی بر ای نشنیدن

فرهنگ را بشناسیم، فرهنگ را دوست داشته باشیم

حرف هایی بر ای نشنیدن

فرهنگ را بشناسیم، فرهنگ را دوست داشته باشیم

حرف هایی بر ای نشنیدن
پیام های کوتاه
آخرین نظرات

۹ مطلب با موضوع «مطالب درسی :: نظریات» ثبت شده است

گلابی کلمه ای است که از ترکیب دو کلمه گل + آبی تشکیل می شود، البته گلابی نام میوه تابستانی خوشمزه ای هم هست که قیمتش خیلی گران و دست نیافتنی است.

در عامیانه اصطلاحا به انسان هایی که خیلی گل یا چیز دیگری و رنگشان شاید آبی است؛ گلابی می گویند.

هر کس برای انسان های گلابی در ذهن خود شکل و مصداقی متصور است.

در ذهن بنده نیز بعضی گلابی هستند.

در مطالب شماره بندی شده که امروز اولینش را با هم خواهیم خواند؛ در تلاش هستیم مصادیق گلابی را مورد بحث قرار دهیم.

اما خصوصیت اول:

اصولا انسان های گلابی (گلابی ها) هیچ اصل و قانونی را قبول ندارند.

یعنی چی؟

ببینید، هر درسی را برای مطالعه شروع کنید اولین مبحث مورد اشاره در آن، اصول آن علم است.

گلابی ها، اصول را نه می دانند و نه اگر بدانند؛ قبولش دارند.

برای مثال:

شاید در اطرافیانتان دیده باشید بعضی ها همیشه در هر مبحثی حرف، حرف خودشان است. اینکه در خصوص دمای بدن انسان؛ مناسب و نامناسب چیست را علوم تجربی مشخص می کند وبرای آن معیاری دارد ولی گلابی برای خودش حد ومرز دیگری می شناسد.

به گلابی می گویی؛ اگر بعد از حمام آب یخ بنوشی برایت ضرر دارد، با هزار دلیل و برهان غلط می خواهد برایت ثابت کند که نه، سود دارد.

دانستن اصول خیلی مهم است. در علم حقوق می گویند: اصل بر عدم مجرمیت است، یعنی فردی که ادعای مجرمیت دیگری را می کند باید ثابت کند که او واقعا مجرم است، در غیر این صورت باید جبران کند. یعنی نباید در نگاه اول همه را مجرم و متهم دانست.

این همان اصل خوش بینی است. البته در خصوص همه این ها در شماره های بعدی صحبت خواهیم کرد.

بعضی اصول مرتبط با زمان و مکانی که در آن هستیم مورد نیاز می شود و بعضی همیشه.

برای مثال ما همیشه به دانستن و عمل کردن اصول معاشرت نیاز داریم و از طرفی به اصول علوم، شاید همیشه نیازمند نباشیم.

برای اینکه شبیه گلابی ها نباشیم باید اصول دان باشیم.

شاید شنیده باشید که می گویند فلانی؛ آدم با اصولی است.

بیایید اصول دان و اصول شناس باشیم.

اگر عالمی در علمی می گوید اصل بر  فلان است به زور و زحمت، حرف خودمان را به کرسی ننشانیم.

پذیرای مطالب شما هستیم.

خوب باشیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۳ ، ۰۹:۲۹
بیژن لطفی

دکتر رضایی سره کلاس سازمان ها و نهادهای فرهنگی می فرمودن که این مسءولین فرهنگی دقیقا جا مانده هایی از پست ها و سمت های تخصص محورانه و کارشناسی هستند که رییس هر مجموعه در جهت ناراحت نشدنشان آنها در عنوان معاون فرهنگی و مدیرکل فرهنگی انتخاب کرده است.

یعنی چی؟

یعنی من می شم رییس یه سازمان.

پسرخاله ام یارفیقم یا همسایه مادرخانمم ، فوق دیپلم آبیاری لیوانی داره.

نمی تونم بزارمش مسءول مالی یا یا معاون فنی یا آی تی.

پس می ذارم معاون فرهنگی یا مسءول روابط عمومی....

کمی توی اطرافیانتون ملاحظه کنید و لطفا در صورت صدق یا کذب این ادعا نظر بفرمایید...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۲ ، ۰۶:۴۳
بیژن لطفی

نوشتن مستقیم توی وبلاگ شبیه صحبت کردن فی البداهه است. از طرفی خوب است و از طرفی حساس. اول اینکه داشته های  ذهنی خودت را می توانی محک بزنی و دوم اینکه هر لحظه امکان دارد با تپق نابهنگام اصل های علمی و دینی را زیر سوال ببری.

تریبون ما شده همین صفحه وبلاگمان که بعضی وقت ها حرف هایمان و بعضی وقت ها نقدهایمان را در آن می نویسیم.

شما هم که قدم رنجه می نمایید و لحظاتی را در اینجا سپری می کنید مایه افتخار و مباهات ما هستید.

خلاصه کنم.

مانده ام میان دو جماعت...

نه استدلال این ها را می توانم قبول کنم و نه استقرای آنها را می فهمم.

یکی دین را برای خود علم و پرچم می کند و زیر سایه آن هر چه می خواهد بر سر مردم می آورد و آن یکی هم حاضر نمی شود در گرمای 50 درجه تابستان زیر سایه دین بنشیند.

همه هم خودشان را و شاید بهتر بگویم خودمان را اعلم العالمین می دانیم و برای خود نظرات شاز و نو داریم.

یکی به ظاهر دین، خود را در می آورد و خلوت آنچنان می شود و دیگری ظاهرش را از دین دور می کند که مبادا هم شکل متظاهر شود.

تراشیدن ریش حرام مطلق می شود و نیمی از مردان جامعه حرام کار.

دروغ یا همان دشمنی با خدا با قیدی به نام مصلحت آزاد می شود و هر کس هر جا گرفتار می شود به مصلحت روی می آورد

لباس اعتدال لباس املان خوانده می شود و لباس حیا ندیده را شیک و برازنده

اگر جوانی شلوار فاق کوتاه نپوشد باید آماده طعنه و تمسخرهای هم کلاسی هایش باشد.

اسم چادر را نیاور....

از اینکه همه را پشت سر هم می گویم معذورم. به همین ترتیب به ذهنم خطور می کند.

روحانیون و طلاب حق شناس در آتش عده ای روحانی نما می سوزند و این تنها آنها نیستند متضرر می شوند بلکه ضررش بیشتر به اسلام می رسد.

اسلام دست آویز عده ای سهم خواه می شود. فرقی نمی کند ایران یا مصر. عالم را می گیرد.

حتما وقتی از خیابان رد می شوید رنگ های جدید موی سر خانم ها را می بینید. با اکثرشان که صحبت می کنیم؛ می گویند این ها مهم نیست باید دلت پاک باشد.

و بعضی به جای اینکه دلشان پاک باشد مغزشان پاک است.

حکم خدا شوخی ندارد.

اصلا لباس مردم چه ربطی به من دارد. لباس مرد را رسانه ملی باید نشان دهد، باید سینما ترویج دهد، باید ستاره ها الگو شوند.

و الگو هم می شوند. ولی نه الگویی که بشود از رویشان چیز جدیدی ساخت چون خود برداشتی از الگوهای دور از فرهنگ ما هستند.

مهم آنست که فلان بازیگر یا بازیکن چه می پوشد، همان رنگ سال و طرح شیک می شود.

و این بازی مد است.

و مد همان اپیدمی خرید نوع خاصی از محصول تولید شده شرکت های دور از فرهنگ ماست.

مد شاید خوب هم باشد. نه مد هیچ وقت خوب نیست. مد یعنی سلطه، یعنی عوام گرایی، یعنی بی ایده ای.

مد یعنی تو نمی توانی برای خودت انتخاب کنی، پس دنبال دیگری باش.

مد و الگو شاید در بعضی جهات با هم هم نتیجه باشند ولی ماهیتشان خیلی با هم متفاوت است.

الگو هویت دارد. حتی الگوهای دور از فرهنگ هم هویت دارند ولی مد هویت ندارد.

مد انتخابی از پیش تعیین شده برای فروش محصولی تولید شده است.

این روزها خیلی چیزها مد شده و خیلی چیزها از مد افتاده.

مثلا عنوانی به نام مردی، درست است هنوز خیلی مردها در جامعه حضور دارند ولی از مد افتاده است.

باید مردی را بهتر بدانیم تا بتوانیم معنی از مد افتادنش را درک کنیم.

شاید یک مرد اول باید غیرت داشته باشد

فتوت داشته باشد

هیبت داشته باشد

اینها را که جمع کنیم ماهیت مرد بودن و مردانگی پیدا می شود.

خوب که می بینیم از مد افتادنش به چشم می آید.

پیرزن با زنبیلی سنگین خیابانی دراز را پیاده می رود و ماشین های مد روز ما با سرعت از کنارشان رد می شوند.

پیرمرد از ایستگاه دماوند تا انقلاب در اتوبوس روی دو پا لرزان خود می ایستد.

معنی زیبایی مردان نزدیک شدن به ظاهر زنان می شود و هکذا...

و این ها جمع می شوند که مردانگی از مد می افتد.

و این از مد افتادن ها زندگی و به قول این عالمان اعلم سبک زندگی را تحت الشعاع قرار می دهد.

و زندگی ها با همین از مد افتادن ها و مد شدن ها از هم می پاشد.

زن ها در جامعه آزادند همانطور که مردان آزادند.

همه می توانند از حقوق کار بهره ببرند ولی امان از آن زمان که کار برای خانم ها مد می شود.

خانم اصغر آقا و احمد آقا و علی آقا شاغلن فقط این خانم آقا رحیم دستش جایی بند نیست؛ خانم اصغر آقا می گفت من ماهی 700 هزار تومن حقوق می گیرم و ماهی 500 تومن شهریه مهد بچه ها رو می دم. صبح ساعت 8 می رن مهد تا ساعت 4 بعد از ظهر...

چه کاری و چه نقشی زیباتر است از مادری.

کار کنید، کار جوهر مرد است نه اشتباه شد کار جوهر مرد و زن است ولی خانواده را از اولویت نیندازید.

زن و مرد خسته از کار برگشته راهی ندارند جز اینکه تلویزیون را روشن کنند و پاندای کنفوکار را برای بچه هایشان بگذارند. تا پاندا خوش ترکیب زیبا و دست و پاچلفتی بشود منجی عالم قصه اش و با اهریمن ستیز کند وقتی لوح محفوظش را می گشاید فقط یک صفحه خالی باشد و در آن مفهوم همه چیز خودت هستی به کودک منتقل شود و بعد از چند سال.... التماسش کن تا خدا را قبول کند. نه .... نمی کند.

چون همه چیز در نظر او خودش است. واین یعنی همه اومانیسم.

و تو بازی را با نتیجه ای بد واگذار می کنی.

ما هم برنامه سازی می کنیم..... بفرمایید شام می شود شام ایرانی.

بعد توی بفرمایید شام فسنجون پخته می شود و توی شام ایرانی بیگ استراناگوف .

انیمیشن هم می سازیم... زیاد.

شکرستان ویژه کودکان با داستان های پند آموز برای بزرگسالان. پر از پیام های و گزاره های اثر بخش. کیفیت اجرا و سبک عالی. مضمون دقیق و کارشناسی شده. مخاطب کاملا معلوم. و قهرمان های افسانه ای.

این روزهای جای خالی داش سیا را احساس می کنم.

امشب دردودل هایم خیلی زیاد است.

دلم می خواهد تا صبح بگویم.

از اینکه پراکنده می رود باز عذر می خواهم ولی همین بر ذهن می گذرد.

باید طرحی نو داد.

نه من.... هر کس می داند و می تواند.

باید از کار آبکی گذشت.

باید از کار سازمانی و مکلیشه ای دور شد.

باید فهمید در سامانه های نشاط ماه رمضان نباید آهنگ رقص آور خواند.

باید فهمید نمایشگاه رسانه های دیجیتال برای طیف خاصی از جامعه نباید باشد

باید فهمید موازی کاری در فرهنگ یعنی بی سروسامانی

باید فهمید عضو فلان بنیاد و فلان انجمن و حق الجلسه و ما بهترینیم از قبل پدر و دوستان کاری در نمی آید.

باید فهمید هر کاری متخصشش را می خواهد.

باید فرهنگ را از نو تعریف کرد.

باید جلوی پول هایی که ناصواب با عنوان کار فرهنگی خرج می شوند را گرفت.

باید وزارت فلان و حوزه هنری فلان و بنیاد فرهنگی فلان را تعطیل کرد و کار را به مردم سپرد.

تا کی عده ای هر عنوانی جشنواره های میلیاردی با صد نفر شرکت کننده برگزار کنند.

تا کی دوستان و آشنایان بی سوادی که نمی توانند در جایگاه های فنی و علمی قرار بگیرند به خاطر مظلومیت فرهنگ مدیر فرهنگی شوند.

تا کی طرح های بچه های زحمت کش به دست واسطه ها دزدیده شود و به بدترین شکل اجرا شود.

تا کی فرهنگ را نفهمیم

تا کی برترین سرمایه مملکت را مفت ببازیم

تا کی ........

خدایا به فریادمان برس

بامداد 27 آبانماه 1392

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۲ ، ۰۲:۲۵
بیژن لطفی

راهپیمایی در فرهنگ امروز ایران هم نوعی رفتار اجتماعی است و هم به عنوان نمادی از مقاومت و انقلاب اسلامی شناخته می شود. به بیانی دیگر راهپیمایی در ایران را باید نوعی نماد رفتار دانست که از منظری نماد و از منظری رفتار محسوب می شود.

اگر به دنبال ترجمه لاتین این کلمه باشید به کلماتی نظیر rally و یا  March بر خواهییم خورد که هیچکدام معنای راهپیمایی را نمی رسانند.

در معنای لغوی راهپیمایی به معنی راه رفتن و طی کردن مسیر است ولی در اصطلاح معانی مختلفی دارد که از آن جمله می توان به طی کردن مسیری مشترک توسط تعدادی مشخص و قابل توجه از مردم(افراد جامعه) با هدف مشخص و واحد برای بیان دیدگاه و نظری خاص است که حاکمیت با بیان آن دیدگاه به صورت عمومی مخالفتی ندارد و حتی در بعضی مواقع از آن به شدت حمایت می کند.

قسمت آخر تعریف فوق وجه تمایز راهپیمایی با تظاهرات(Demonstrations) را بیان می کند . از همین جاست که می توان تفاوت راهپیمایی را با تظاهرات دانست. در راهپیمایی حاکمیت با بیان دیدگاه افراد به صورت عمومی موافق نیست و حتی در موارد کاملا مقابل آن طرز فکر قرار دارد.

اکثر تظاهرات ها در مخالفت با دولت ها و حکومت ها شکل می گیرد. وقتی که اقدامات دولت موجبات نارضایتی مردم را به وجود بیاورد مخالفان با تجمع و طی کردن مسیری مشترک با دادن بعضا شعارها و یا بروز رفتارهای خاص اعلام انزجار و مخالفت خود را از تصمیم و اقدام حاکمیت و در بعضی موارد از ماهیت حاکمیت را نشان می دهند.

اما در راهپیمایی حاکمیت نقش تعیین کننده در برپایی این حرکت ها دارد. هرچند عنوان راهپیمایی مردمی باشد و تسهیل در برگزاری و همچنین مدیریت کلان حرکت بی شک مورد حمایت و کمک دولتمردان و صاحبان مناصب است.

چه بسا که برای برگزاری یک راهپیمایی نمادین هزینه های هنگفتی صورت می گیرد که با جمع کردن سرمهره ها و مهره ها مردم را برای بیان هدفی خاص به خیابان ها می کشاند. در کشورهای خارجی بیشتر از این مدل راهپیمایی برای نشان دادن و اعلام وجود احزاب استفاده می شود ولی آنچه در کشور ما برپا می شود نتیجه تظاهراتی است که قبل از انقلاب برای سرنگونی حکومت پهلوی صورت می گرفت.

نتیجه تظاهرات هایی که در زمان پهلوی از طرف مردم و با مدیریت تفکرات امام خمینی ره صورت می گرفت این بود که مردم همیشه در صحنه بعد از انقلاب برای بیان شادی و حضورشان به خیابان ها بیایند.

ادامه دارد...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۱ بهمن ۹۱ ، ۲۳:۱۸
بیژن لطفی

شاخسی:

شاخسی آیینی است مختص آذری زبان ها که به گفته خودشان منظور از شاخسی شاه حسین گویان است.

در روز عاشورا از ابتدای صبح دسته های عزاداری با تجمع در مقابل تکیه ها و مساجد آماده راه اندازی دسته می شوند.

این دسته ها که بیشتر در اردبیل و شهرهای اطرافش وجود دارند با چوب های رنگ شده بزرگی که در دست دارند وبه صورت هماهنگ بالا و پایین می روند به صورت دودمه (ایراد و جواب) اذکاری را می گویند که نظم و هیبت خاصی به دسته می دهد.

بزرگی آغاز می کند و می گوید:

شاخسی و بعد افراد حاضر در دسته اول با هم و هماهنگ می گویند شاخسی و در جواب دسته دوم می گویند واخسی و همینطور اذکار گفته می شوند. که به این مراسم نمادین اصطلاحا شاخسی و یا همان شاه حسین گویان

دسته اول :                               دسته دوم :

شاخسی                                  واخسی

حیدر                                      علی

شهید                                     امام

مظلوم                                    حسین

الفدا                                      کربلا

البته از یکی از دوستان آذری شنیدم که لزومی بر چوب دست گرفت نیست و این آیین بدون چوب هم برگزار می شود.

با آرزوی سلامتی برای همه نوکرای  اهل بیت و رونق هرچه بیشتر خیمه اباعبدالله...

منبع: مصاحبه و تحقیق میدانی

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۱ ، ۱۲:۰۴
بیژن لطفی

در ادامه بسته شدن وبلاگ ما در بلاگفا از مسئولین مرتبط خواستاریم

به ویژه دوستان بلاگ

لطفا خواهشمند است چنانچه مطلب و یا جمله و یا کلمه و یا حرفی و حتی نیتی از این وبلاگ یا هر وبلاگ دیگری مورد نظر شما نبود، همه وبلاگ را مسدود نفرمایید ما برای این مطالب وقت می گذاریم.(مخصوصا اگر نویسنده وبلاگ مسلمان باشد آن هم شیعه و آن هم معتقد به خیلی چیزا) اصلا وقت نمی گذاریم . ولی تایپش که می کنیم.

به خدا احترام به حقوق مصرف کننده، استفاده کننده و ... و یا احترام به یک آدم ایجاب می کند. بداند به چه دلیلی وبلاگش را مسدود می کنند.

به چه کسی باید شکایت کرد؟

به خدا

اولش به ما یک اخطار بدهید اگر خودمان را اصلاح نکردیم آن وقت کن فیکون بفرمایید(مثل همین وبلاگ خداگو)

البته این بهانه ای شد برای تشکر از شما که مانع از بین رفتن مطالب کم اهمیت ما در وبلاگ بلاگفا شدید.

هم با زبان الکنم تشکر می کنم. هم اگر آدرسی شماره ای چیزی بدید حتماحتما از خجالتتون در می آیم.

مجددا تشکر می کنم.

خیلی قاطی پاتی شد...

ببخشید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۱ ، ۰۱:۳۵
بیژن لطفی

مدت هاست که قرار بود به اتفاق یکی از دوستان سری به کافی شاپ اوج بزنیم ولی فرصت نمی شد.

بالاخره سه شنبه موفق شدم به بهانه دیدن یکی از رفقای قدیمی سری به آنجا بزنم.

بعد از ظهر از محل کارم خارج شدم و خودم را به خیابان فلسطین رساندم.

خیابان روبروی سینما را اگر صد قدم بالا بروی به ساختمان شیشه ای آبی رنگی می رسی که با تابلویی هنری نوشته است ؛ موسسه فرهنگی رسانه ای اوج.

جلوی درب که بایستی خود به خود باز می شود.

نگهبانی با خوشرویی به شما سلام می کند و چنانچه با مجموعه آشنا نباشید. با دست به روبرو اشاره می کند و می گوید آنجا نخلستان است.

بله  "نخلستان"

اسم بسیار زیبایی است و زیبا تر اینکه محیط آنجا با اسمش بسیار همنشینی خوبی دارد.

شاید 7 قدم از درب ورودی تا خط های چوبی حائل میان ورودی و نخلستان فاصله است.

آرام آرام می روی.

با دست ها حائل را کنار می زنی و وارد نخلستان می شوی.

روبرویت پر است از میز و صندلی های راحت با ترکیب بندی رنگی و چیدمان مناسبی که وادارت می کند به سلیقه سازنده آفرین بگویی...


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۱ ، ۱۴:۱۷
بیژن لطفی

روزهای اولی که مهندس زارع پور سکان هدایت کشتی این مرکز دولتی را به مهندس صرامی داد همه منتظر بودند تا همان رویه ادامه پیدا کند، البته فراموش نشود مهندس صرامی نیز به نظر بنده از نیروهای خدوم و ارزشی است ولی از جنبه مدیریتی قطعا شباهت های مختلفی با مهندس زارع پور داشته است که چندین سال در کنار ایشان و با عنوان جانشین مرکز فعالیت کرده است و وقتش بود تا شیوه مدیریتی مرکز تغییر کند.

این گمان در اذهان وجود داشت، تا اینکه طی مراسمی و به طور کاملا غافلگیرانه ای دکتر علیزاده سکان کشتی افتاده در دریای پر تلاطم رسانه های دیجیتال را به دست گرفت.

نبودن شناخت کافی نسبت به آقای علیزاده از جانب فعالان رسانه سبب شد تا در روزهای اول مواضع تندی نسبت به این قضیه گرفته شود. که بعدها با کارهایی که ایشان و همکارانشان در مرکز انجام دادند نشان داد او برای تصدی گری پست نیامده است بلکه آمده تا کار کند.

اولین نکاتی که در مورد ایشان گفته می شد، دوری ایشان از تغییرات گسترده و یکباره چارت مدیریتی و همچنین تقدیر از همکاران مرکز بود.

"من کارمند مرکز" نیستم ونه بوده ام و نه خواهم بود، ولی فعالیت مرکز در چند ماهه گذشته اذهان خیلی ها را همچون من نسبت به مرکز مثبت کرد.

فرهنگ سازی کار بسیار دشواری است که به سادگی ولی با ظرافت و هنرمندی می توان انجامش داد. شناخت و فهم و ابزارش دشوار و انجامش آسان است(مثلا نوشتن یک متن یا ساخت یک تیزر)

خیلی ها بخش اول را نادیده می گیرند و گمانشان کار فرهنگی فقط همان بخش دوم است و این می شود که بدون فهم درستی از فرهنگ دست به ابزار فرهنگی می برند و به جای فرهنگ سازی، فرهنگ سوزی می کنند.

فرهنگ سازی؛ تنها به معنی تولید فرهنگ نیست بلکه در اصطلاح ترویج و تبیین و حفاظت از فرهنگ نیز در این مفهوم می گنجد.

بی شک یکی از مهمترین وظایف ذاتی مرکز رسانه های دیجیتال فرهنگ سازی در حوزه رسانه های دیجیتال بوده و هست که در این چند وقت بیشتر به آن پرداخته شده است.

بیماری ها، مشکلات جسمی و روانی کاربران وسایل دیجیتالی و همچنین مخاطرات و تهدید های آنها با رشد بی رویه در جامعه رواج می یابد به نظر می رسد کسی برای هدایت و کنترل آن برنامه ای ندارد.

برای مثال استفاده بی رویه از وسایل دیجیتالی همچون موبایل و دستگاه های بازی و همچنین حضور گسترده و غیر ارادی نوجوانان و جوانان در اینترنت و به ویژه شبکه های اجتماعی کاملا مشهود بوده وهست. باید کاری می کرد.

همه این داستان از زمانی شروع شد که اولین بار از رسانه ملی تیزری مبنی بر استفاده به اندازه از اینترنت را نمایش می داد و در پایان با افتخار نام مرکز را بیان می کرد.

رسانه ملی به عنوان پر مخاطب ترین رسانه کشور محمل خوبی برای این فرهنگ سازی بود. ولی باید ابتدا فرهنگ را می شناخت بعد محصولی تولید می کرد، که به نظرم آنچه تیزرهای مرکز را از خیلی تیزرهای فرهنگی دیگر متمایز می کرد همین قسمت شناخت فرهنگ بود.

خوشحال شدیم که بعد از مدت ها رسانه ملی ما تیزری را پخش می کرد که در راستای اهداف فرهنگی ایران اسلامیان بود و خودش ضد فرهنگ نبود(در این زمینه حرف دارم).

بعضی مشکلات احتمالی کاربران رسانه های دیجیتال از قبیل: استفاده بی مورد، حضور گسترده و غیر ارادی در اینترنت، غرق شدن در دریای شبکه های اجتماعی، از دست دادن هویت شخصی، جدایی از خانواده و همسالان، مشکلات جسمی و خیلی های دیگر موضوع خوبی برای تیزرهای مرکز بوده و هست که به خوبی در تیزرها نشان داده می شود.

من تاثیر این تیزرها را در خود و اطرافیان دیده ام و به نوبه خود از دست اندکاران این برنامه ها تشکر می کنم و امیدوارم این کار همچنان ادامه پیدا کند. البته در این بین کودکان و نوجوانان به عنوان یک جامعه هدف ویژه باید دیده شوند و متناسب با سنشان مخاطب برنامه های مرکز قرار گیرند و همچنین از ابزارهای هنری دیگر نظیر پویانمایی و کلیپ و ... نیز استفاده شود.

همه اینها باعث شد که دیشب یک 1+(همان اعلام موافقت در بعضی شبکه های اجتماعی) به مرکز رسانه های دیجیتال بدهم. ولی بعدا متوجه شدم که اشتباه کردم و باید خیلی 1+ میدادم.

برای ادامه راهتان و موفقیت در اهدافتان دعا می کنم.

موفق باشید.

بیژن لطفی(ک. ا. مدیریت فرهنگی)

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۱ ، ۰۸:۲۷
بیژن لطفی

به نظر عل باید برای پاک سازی فضای وب به ویژه شبکه های اجتماعی از خواهران استفاده شود.بهتر است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۰ ، ۰۹:۳۶
بیژن لطفی