حرف هایی بر ای نشنیدن

فرهنگ را بشناسیم، فرهنگ را دوست داشته باشیم

حرف هایی بر ای نشنیدن

فرهنگ را بشناسیم، فرهنگ را دوست داشته باشیم

حرف هایی بر ای نشنیدن
پیام های کوتاه
آخرین نظرات

۹ مطلب در تیر ۱۳۹۱ ثبت شده است

روزهای اولی که مهندس زارع پور سکان هدایت کشتی این مرکز دولتی را به مهندس صرامی داد همه منتظر بودند تا همان رویه ادامه پیدا کند، البته فراموش نشود مهندس صرامی نیز به نظر بنده از نیروهای خدوم و ارزشی است ولی از جنبه مدیریتی قطعا شباهت های مختلفی با مهندس زارع پور داشته است که چندین سال در کنار ایشان و با عنوان جانشین مرکز فعالیت کرده است و وقتش بود تا شیوه مدیریتی مرکز تغییر کند.

این گمان در اذهان وجود داشت، تا اینکه طی مراسمی و به طور کاملا غافلگیرانه ای دکتر علیزاده سکان کشتی افتاده در دریای پر تلاطم رسانه های دیجیتال را به دست گرفت.

نبودن شناخت کافی نسبت به آقای علیزاده از جانب فعالان رسانه سبب شد تا در روزهای اول مواضع تندی نسبت به این قضیه گرفته شود. که بعدها با کارهایی که ایشان و همکارانشان در مرکز انجام دادند نشان داد او برای تصدی گری پست نیامده است بلکه آمده تا کار کند.

اولین نکاتی که در مورد ایشان گفته می شد، دوری ایشان از تغییرات گسترده و یکباره چارت مدیریتی و همچنین تقدیر از همکاران مرکز بود.

"من کارمند مرکز" نیستم ونه بوده ام و نه خواهم بود، ولی فعالیت مرکز در چند ماهه گذشته اذهان خیلی ها را همچون من نسبت به مرکز مثبت کرد.

فرهنگ سازی کار بسیار دشواری است که به سادگی ولی با ظرافت و هنرمندی می توان انجامش داد. شناخت و فهم و ابزارش دشوار و انجامش آسان است(مثلا نوشتن یک متن یا ساخت یک تیزر)

خیلی ها بخش اول را نادیده می گیرند و گمانشان کار فرهنگی فقط همان بخش دوم است و این می شود که بدون فهم درستی از فرهنگ دست به ابزار فرهنگی می برند و به جای فرهنگ سازی، فرهنگ سوزی می کنند.

فرهنگ سازی؛ تنها به معنی تولید فرهنگ نیست بلکه در اصطلاح ترویج و تبیین و حفاظت از فرهنگ نیز در این مفهوم می گنجد.

بی شک یکی از مهمترین وظایف ذاتی مرکز رسانه های دیجیتال فرهنگ سازی در حوزه رسانه های دیجیتال بوده و هست که در این چند وقت بیشتر به آن پرداخته شده است.

بیماری ها، مشکلات جسمی و روانی کاربران وسایل دیجیتالی و همچنین مخاطرات و تهدید های آنها با رشد بی رویه در جامعه رواج می یابد به نظر می رسد کسی برای هدایت و کنترل آن برنامه ای ندارد.

برای مثال استفاده بی رویه از وسایل دیجیتالی همچون موبایل و دستگاه های بازی و همچنین حضور گسترده و غیر ارادی نوجوانان و جوانان در اینترنت و به ویژه شبکه های اجتماعی کاملا مشهود بوده وهست. باید کاری می کرد.

همه این داستان از زمانی شروع شد که اولین بار از رسانه ملی تیزری مبنی بر استفاده به اندازه از اینترنت را نمایش می داد و در پایان با افتخار نام مرکز را بیان می کرد.

رسانه ملی به عنوان پر مخاطب ترین رسانه کشور محمل خوبی برای این فرهنگ سازی بود. ولی باید ابتدا فرهنگ را می شناخت بعد محصولی تولید می کرد، که به نظرم آنچه تیزرهای مرکز را از خیلی تیزرهای فرهنگی دیگر متمایز می کرد همین قسمت شناخت فرهنگ بود.

خوشحال شدیم که بعد از مدت ها رسانه ملی ما تیزری را پخش می کرد که در راستای اهداف فرهنگی ایران اسلامیان بود و خودش ضد فرهنگ نبود(در این زمینه حرف دارم).

بعضی مشکلات احتمالی کاربران رسانه های دیجیتال از قبیل: استفاده بی مورد، حضور گسترده و غیر ارادی در اینترنت، غرق شدن در دریای شبکه های اجتماعی، از دست دادن هویت شخصی، جدایی از خانواده و همسالان، مشکلات جسمی و خیلی های دیگر موضوع خوبی برای تیزرهای مرکز بوده و هست که به خوبی در تیزرها نشان داده می شود.

من تاثیر این تیزرها را در خود و اطرافیان دیده ام و به نوبه خود از دست اندکاران این برنامه ها تشکر می کنم و امیدوارم این کار همچنان ادامه پیدا کند. البته در این بین کودکان و نوجوانان به عنوان یک جامعه هدف ویژه باید دیده شوند و متناسب با سنشان مخاطب برنامه های مرکز قرار گیرند و همچنین از ابزارهای هنری دیگر نظیر پویانمایی و کلیپ و ... نیز استفاده شود.

همه اینها باعث شد که دیشب یک 1+(همان اعلام موافقت در بعضی شبکه های اجتماعی) به مرکز رسانه های دیجیتال بدهم. ولی بعدا متوجه شدم که اشتباه کردم و باید خیلی 1+ میدادم.

برای ادامه راهتان و موفقیت در اهدافتان دعا می کنم.

موفق باشید.

بیژن لطفی(ک. ا. مدیریت فرهنگی)

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۱ ، ۰۸:۲۷
بیژن لطفی
وقتی این عکس رو دیدم واقعا ناراحت شدم

تورا به خدا این کارها را نکنید

مگر چفیه نماد دفاع مقدس و مقاومت و شهادت نیست. 

آخر شان چفیه این است که به جای ربان استفاده شود ؟

این چه کار فرهنگی است.

مگر می شود از هر چیزی در هر جایی استفاده کرد؟

قضاوت با مردم.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۱ ، ۱۹:۳۷
بیژن لطفی
برای معرفی فرهنگ (به قول خودشان) ایرانی اسلامی برنامه می سازند.

تمام بازیگران دعوتند.

همان هایی که وقتی جدای دوربین صدا و سیما یافتشان می کنید اگر کمی تعصب دینی و غیرت ایرانی داشته باشید، با خجالت سرتان را پایین می اندازید تا مبادا وجودتان از حیث شکل و شمایلی که برای خودشان ساخته اند مکدر گردد.

بعضی هاشان هم شاید خوب باشند.(خدا می داند)

من که در مقام قضاوت افراد نیستم و لی عکس ها و بعضا در خیابان های تهران می توان آنها را یافت.که ظاهرشان خود گویای حقیقت این ماجرا است.

مجری جوان با جوانی دیگر همراه با خانم ها و دختران و بازیگران (که انگار همه با هم فامیل و برادر خواهرند) خیلی خیلی دوستانه و بدون هیچ ..... با هم خوش و بش می کنند. از موضوعات خصوصی و خانوادگی و .. می گویند و به مخاطب نشان می دهند که چگونه در سطح جامعه باید با هم معاشرت داشته باشند.

این برنامه فرهنگ ساز و به بیان بنده فرهنگ سوز نشان می دهد که چگونه می توان به دور از هرگونه تعلقات دینی با دختران و زنان راحت و بی پرده صحبت کرد و خندید و گل گفت و سنبل تحویل گرفت.

حدیث پیامبر در خصوص شوخی و خنده با نامحرمان هم در اینجا ورود ندارد. نه اینجا در هیچ کجا ورودی ندارد. وقتی معیار شخص باشد و دین و فرهنگ به کلی فراموش شود. همین می شود.

وقتی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به مجری های خود اجازه هر کاری را می دهد، همین می شود.

وقتی خانم فلانی در اجرای خود ادا و حرکات عجیب دخترانه و لوس مابانه خود را در می آورد. و وقتی نسل جدید کودکان این ملت با ناز و عشوه ....... برنامه ها و مجری های تلویزیونی همراه می شود.... چه باید کرد.

هر کس کار خود را می کند.

فقط مخاطب باشد. محتوای برنامه مهم نیست.

به کجا چنین شتابان؟

به رسانه های خارجی و دشمن مدارانه که امیدی نمی توان داشت به رسانه ملی هم امیدی نداشته باشیم؟

ارتباط انسانی بین دو نفر هیچگاه زشت شناخته نخواهد شد تا آن زمانی که بحث رنگ و بوی دوستی و رفاقتانه به خود بگیرد.

نکنید این کار را. جوانان ما حیا را می فهمند و با عفت را خوب می شناسند.

غیرت درون مایه تمام جوانان این مرز وبوم است.

آنها را کمرنگ نکنید.

وقتی مجری مرد با بازیگر زن غریبه راحت و دوستانه در رسانه ملی صحبت می کند برای مخاطب عادی می شود و اگر روزی یکی از بستگانش را در این حال دید، خیلی راحت از کنارش می گذرد و بعد... خودش.

این جوی آبی که شما باز کرده اید سیل می شود، سیل...

خداوند هدایتمان کند.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۱ ، ۰۸:۲۵
بیژن لطفی
اخلاق ارزش است و ارزش هم بخشی از فرهنگ

پسر بچه ای تند خو در روستایی زندگی می کرد. روزی پدرش جعبه ای میخ به او داد و گفت هربار که عصبانی می شود و کنترلش را از دست می دهد باید یک میخ در حصار بکوبد. روز نخست پسر 37 میخ در حصار کوبید. اما به تدریج تعداد میخ ها در طول روز کم شدند. او دریافت که کنترل کردن عصبانیتش آسان تر از کوبیدن آن میخ ها در حصار است. در نهایت روزی فرا رسید که آن پسر اصلا عصبانی نشد. او با افتخار این موضوع را به اطلاع پدرش رساند و پدر به او گفت باید هر روزی که توانست جلوی خشم خود را بگیرد یکی از میخ های کوبیده شده در حصار را بیرون بکشد. روزها سپری شدند تا اینکه پسر همه میخ ها را از حصار بیرون آورد. پدر دست او را گرفت و به طرف حصار برد. کارت را خوب انجام داری پسرم. اما به سوراخ های حصار نگاه کن. حصار هیچوقت مثل روز اولش نخواهد شد. وقتی موقع عصبانیت چیزی می گویی، حرفهایت مثل این میخ ها شکافهایی برجای می گذارند. مهم نیست چند بار عذر خواهی کنی، چون اثر زخم همیشه باقی می ماند." مراقب حرفهایتان باشید، چون می توانند بسیار آزار دهنده باشند و اثراتشان برای سالها باقی بماند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: کسی که مومنی را بی جهت اذیت نماید پس مانند آن است که ده مرتبه مکه معظمه و بیت المعور را خراب کرده و هزار فرشته مقرب درگاه الهی را کشته است. مستدرک الوسائل جلد 2 صفحه 103

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۱ ، ۰۷:۵۳
بیژن لطفی
واقعا چه اتفاقی در دستگاه های متولی فرهنگ(صاحبان فرهنگ) می افته...؟

همین کارارو می کنن وضعیت فرهنگ این طوری شده.

**************************************************************

این پست به دلیل توصیه های یکی از همکلاسی ها تا اطلاع ثانوی برداشته می شود...

اینکه الان قدرت در دست ما نیست نباید دلیل تخریب مدیران کنونی باشیم.

بالاخره هر آمدنی رفتنی دارد.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۱ ، ۱۵:۱۷
بیژن لطفی
لینک نقشه راهیان نور شمالغرب برای دوستانی که سعادت حضور در این سرزمین های سراسر عشق و نور را دارند.

راهیان نور شمالغرب از 1 تیرماه تا پایان تیرماه ادامه دارد. جهت ثبت نام به پایگاه های بسیج و یا سایت کوله بار مراجعه بفرمایید.

ماجور باشید.

لینک نقشه:

http://www.rahianenoor.com/images/advertise/b00000013.jpg

لینک راهنمای مناطق:

http://www.rahianenoor.com/images/advertise/b00000014.jpg

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۱ ، ۱۰:۴۶
بیژن لطفی

پ ن: این شعر را برای نیمه شعبان می خواستم بنویسم حال و هوایش انتظاری شد. خوشحال می شوم اگر نقد و نظری باشد.

 

آقا حسابش رفت از دستم

از آن زمانی که تو می رفتی

یک آسمان پشت نگاهت بود

اما تو از بیراهه می رفتی

 

من عهد کردم با شما آقا

تا در غیابت لب فرو بندم

اما ببین از درد دوریت

کارم گذشت از گریه می خندم

 

شادم که روزی باز می آیی

از سرزمینی که خدا دارد

این جمله را صد بار می گویم

شاهست هر عبدی تو را دارد

 

شیرین تر از هر روز امروزم

روزی که میلاد امامم هست

چون می رسد بویت زدور آقا

تلخی دنیا هم به کامم هست

 

یک آسمان، یک جام، یک دنیا

تنها به دنبال دوتا دست است

وقتی که بر کعبه بکوبی دست

آن لحظه حتی ساغرم مست است

 

دست دگر خونخواه ارباب است

مردی که روزی سخت تنها شد

اما خدا را شکر چون امشب

صدها هزاران یار پیدا شد

 

امشب چنان مدهوش این بزمم

کز چانه ام پیمانه می ریزد

از آسمان هردوتا چشمم

از شوق تو دردانه میریزد

 

با دست با دل با لبم خواندم

من بی شما دنیا نمی خواهم

پایین تر از پایین پایینم

من بی شما بالا نمی خواهم

 

این روزها دنیا عجب تنگ است

تاریک مثل شام بی مهتاب

خورشید رفت از آسمان و ما

بی سایه در این کوچه ها بی تاب

 

شادم ولی در قلب من خورشید

پنهان شده در ابر آن بالا

آقا تمام حرف ما  این است

این ماه یا این سال نه.... آقا

 

آقا به جان مادرت زهرا

بر مردی و عشق علی مولا

این جمعه هم دیر است آقا جان

آقا بیا...آقا بیا ... حالا...

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۱ ، ۱۴:۴۸
بیژن لطفی
این شعر به دلیل نظرات گهربار آقای صالحیان در مورد وزنش تا اطلاع ثانوی حذف شد...
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافری است رنجیدن
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۱ ، ۰۹:۱۲
بیژن لطفی

این حرفها که می زنم معنیش این نیست که من بلدم یا خوبم، بلکه دردی است که بر سینه ام نشسته است و امانم را بریده است.

خواهشی دارم.

از همه دوستان و آشنایان و بعضا همکاران؛ (به زبان التماس) تو را به به خدا کار فرهنگی نکنید.

شاید در نگاه اول مضحک باشد ولی اگر کمی بیاندیشیم گریه همه مان را در خواهد آورد.

بهتر نیست در مملکت اسلامی به جای پرداختن به کارهای فرهنگی و تبلیغی رو بیاوریم به خودسازی و تذهیب نفس....(بعضیا)

بهتر نیست به جای نوشتن طرح های میلیاردی و بردن سودهای میلیونی قدری به فکر آخرتمان باشیم.

حاج فلان که بعضی تو را پرچم دار عملیات فرهنگی کشور می دانند. به کجا چنین شتابان.

با پول پخش کنی دردی از مردم ما دوا نمی شود که هیچ دردی هم اضافه می شود. آن چهارتا جوانی که می خواستند برای رضای خدا کار اثر گذار کنند از دست می روند و بازرگان می شوند.

جلسه پشت جلسه که فعالان فرهنگی بیایند و طرح بدهند برویم انجام بدهیم و پولش هم به حمد خدا نقد است... این چه ادبیات زشتی برای کار کردن است.

به خدا راه را گم کرده ایم.

می پرسی چرا آقایان فلان ارگان همه قلمبه شده اند؟

پاسخ می دهند از بس برنج تایلندی خوردند...

حالا هم اینقدر پول بادآورده در نیاورید که این بچه ها با باد پر بشوند بگذارید کمی نوآوری کنند. کورشان نکنید.

آقای هالیود با نامردی تمام ریشه عفت و حیا و خانواده را در دنیا به آرامی می خشکاند. بعد ما با چهارتا پوستر جهت دار غیر حرفه ای و غیر اصولی می خواهیم مقابل عملیات فرهنگی آنها بایستیم.

به خدا این جنگ با دفاع مقدس فرق می کند.

من منکر نیت خالص نیستم ولی در جنگ ما هم نیت خالص داشتیم و هم نبوغ نظامی که هیچ کس منکر آن نیست.

ولی در جنگ فرهنگی، شده ایم نوشخوار کننده آنچه در بیست سال پیش دشمنانمان داشته اند.

کمی فکر هم خوب است.

بعضی حرفها را نمی شود زد. ولی تو را به خدا ببینید بر سر طرح های کلان فرهنگی کشور چه آمد.

من هم مقصرم شما هم مقصرید همه مان مقصریم ...ولی چون طاقتم سر آمد رها کردم. تنهایی نمی توان مبارزه کرد.

هیچکس از 3000 میلیارد طرح تحول اجتماعی سخنی به میان نیاورد و نمی آورد چرا؟

هیچکس نگفت مجموعه های فرهنگی که با پول بیت المال با عنوان سرمایه گذاری فرهنگی ایجاد شد چگونه کارایی اش را تغییر داد و برای شخص و اشخاص پول های کلان آورد.

درد من یکی دو تا نیست.

حاج فلان

از شما انتظار ندارم...

موازی کاری تا کی.

کار تکراری تا کی

بروشور 6 لت روی کاغذ 200 گرم تا کی؟

زندگینامه شهید به صورتی تکراری تا کی؟

رفتار شهدا چه شد؟

وصیت نامه چه شد؟

منش چه شد؟

هرمجموعه ای خودش وظایفی دارد. نمی گذاریم خودش انجام بدهد که نمی توانند بکنند.

خوب ما برویم کمک آنها نه اینکه بشوم رقیب و نظیر آنها

به خدا اگر این روش فرماندهان دفاع مقدس بوده باشد.

حیف که بعضی حرفا دشمن شاد می کند وگرنه می دانستم چگونه حرف بزنم که عالمی خبر دار بشوند. ولی اینجا صرفا دردودلی کوتاه است. خدا کند روزی کاسه صبرم لبریز از بعضی مدعیان بی خودی نشود که آنروز با ذکر سند و تاریخ گندها و مسخره بازی های خیلی را خاطره وار خواهم نوشت.

من مدیر شبکه عرضه/ او مشاور وزیر... / رییسم .............

اتاق من / دور یک میز بزرگ.

من: ما برای هدیه روز مادر بهترین جنس چادر را وارد می کنیم.

مشاور: ما می خواهیم

من:هر قواره می شود 55 هزار تومان خالص

مشاور: حق من چه می شود

من : حق شما؟

مشاور: من باید وزیر را قانع کنم که خرید صد میلییونی کند.

من : خوب اگر درست است وظیفه ات این است

مشاور: نمی دانم . من روی هر چادر 10 درصد می خوام

من: ما یک تشکیلات نیمه دولتی محسوب می شویم/ سود دهی نداریم

مشاور:خبر بدهید.......

اتاق رییس...

من : وزارت .... چادر می خواد ولی مشاورش می گه منم سهم می خوام

رییس : اشکال نداره اینا طبیعه شما در طرح هات همیشه 10 درصد برای چنین موقع هایی بزار اگر گرفتند بده اگرم نه خوب بزار توی صندوق خودمان.

من:کاغذ داری

رییس: می خوای گزارش بدی

من: نه ...

یک خط نوشتم: اینجانب .... به دلیل عدم آشنایی با کار عرضه از سمت خود استعفا می دهم

و همان روز خداحافظی کردم

سود کردم.

و الان در بهترین جایی که از نظر اداری می توان کار کرد مشغول فعالیتم.

(کمی آرام شدم)

و خدا آگاه است...

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۱ ، ۰۹:۳۵
بیژن لطفی