حرف هایی بر ای نشنیدن

فرهنگ را بشناسیم، فرهنگ را دوست داشته باشیم

حرف هایی بر ای نشنیدن

فرهنگ را بشناسیم، فرهنگ را دوست داشته باشیم

حرف هایی بر ای نشنیدن
پیام های کوتاه
آخرین نظرات

۲۲ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است


لعنت به هر فرض و دلیلی، کم میشدم از چشمت،از یاد

لعنت به دانشگاه ملی، لعنت به دانشگاه آزاد


لعنت به چشمان حریصم کام دلم را شور کرده 

چون سیل از چشمم به پا شد از دست چشمان تو فریاد


ای کاش شعرم را نبیند ای کاش شعرم را نخواند

لعنت به استاد عزیزی که شاعری را یاد من داد


هابیل و قابیل وجودم روی تو روی جنگ دارند

ای کاش یا دل داشت یا عقل، از اولش این آدمیزاد


هر لحظه نوشیدم دوفنجان دمنوشِ درد و غصه گفتم

لعنت به نزدیکان هر کس از دوری ما میشود شاد


من لحظه های بی تو را خوب در خاطرم تصویر دارم

هربار یادت گریه کردم، هر قطره اشکم را به تعداد


هر روزو ماه و فصل هایم تنها زمستان است اینجا

شیرین هوایی داشت شهرت حال و هوایی داشت فرهاد


وابسته ام بر خاطراتت چون مرد عفیونی و تریاک

رحمت به کامی که گرفتم رحمت بر این چشمان معتاد


رحمت به هرجا در کمینی، رحمت به تیزی نگاهت

رحمت به ابروی کمانو بر بند انگشتان صیاد


این روزها ای کاش میرفت مرغ غزل خوان میشد آزاد

ای کاش بر میگشت شبها شبهای خوبِ عشق آباد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۱۸
بیژن لطفی

به عشق علی ابن ابی طالب


بار دگر کعبه به گردش در طواف است           

ترکیب زیبایی که مولودش مضاف است

تعبیر نامت چیست جز آن واژه ای که

زیباترین ترکیب عین و شین و قاف است

وقتی طواف کعبه کردم خوب دیدم

در بین آن دیوار، دنیایی شکاف است

دنیا عجب آرام و پر خیر است وقتی

شمشیر ملجم ها کماکان در غلاف است

قدر تورا جز خالقت هرگز نداند

وقتی که یوسف برده و قیمت کلاف است

از پشت، در سجاده در محراب، انگار

قاتل دلش با آدمیت در مصاف است

قرآن ناطق حیدر و این خون ورق هاست

وقتی قرار متقین در واج قاف است

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۲ ، ۱۴:۵۱
بیژن لطفی

از ابتدا تا آخرت را دوست دارم

این واژه تنهاترت را دوست دارم

تنهاترین سردار دشت غاضریه

فریاد حیدر حیدرت را دوست دارم

عباس و اکبر، عون و جعفرها و قاسم

این مردهای لشکرت را دوست دارم

دیدم رسول الله را در بین میدان

جنگ علی اکبرت را دوست دارم

ای کاش اصغر تشنگی از یاد می برد

زیر گلوی اصغرت را دوست دارم

این یک وصیت بود تا بوسد گلویت

من حرف های مادرت را دوست دارم

وقتی که دشمن واج هایت را جدا کرد

هر بخش بخش پیکرت را دوست دارم

وقتی غنیمت می شود هر تکه آهن

انگشت بی انگشترت را دوست دارم

خورشید خورشید است بر تن یا سر نی

بالای آن نیزه سرت را دوست دارم

وقتی قیامت می کنی با آن قیامت

آن کربلا این محشرت را دوست دارم

آتش میان خیمه ها بغض علی بود

آن خیمه های خواهرت را دوست دارم

بابا چرا دیر آمدی؟ اینجا چه جایی است؟

من شکوه های دخترت را دوست دارم

در زیر خیمه شاه و نوکرها غلامند

این خاک پای نوکرت را دوست دارم

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۱ ، ۰۹:۱۹
بیژن لطفی

امروز قصد کرده ام که خودم را رها کنم

با یاد کرب و بلا غم دل را دوا کنم

هر جا جدا شدم از دست صنعت ادبی

یادی ز سوز آن سر از تن جدا کنم

با واژه ها و نفس ها، با بیت و مطلع و بند

با شعر محتشم همه را از ابتدا کنم

"باز این چه شورش است که در خلق عالم است"

تا کشف غم به دلت تا انتها کنم

درخیمه، مرکز میدان به دشت کرب و بلا

من از کدام لحظه، پرده غم را جدا کنم

گفتی تو شام و زبانم اسیر قلبم شد

از من مخواه یاد کوچه و سنگ و جفا کنم

مشکل که بوده با کوچه از همان اول

هر در زدم که ذکر قامت از غم دوتا کنم

جانم به لب رسید؛ حضرت زینب به جانتان

لالم زبان اگر سخنی از نیزه ها کنم

خورشید بود و تو بودی و دشمنت می گفت

از این طرف نشد، بروم از غفا کنم

برید و بند دلت هم برید و گفتی کاش

فکری به حال پیکر بی دست و پا کنم

وقتی که زیر ستوران بهار را دیدی

گفتی چکار برای ساقه ی این غنچه ها کنم

آتش زدند و دوباره به یاد کودکیت

بگذار ذکر کوچه غم از ابتدا کنم

یک کوچه و در و دیوار و خانه حیدر

می زد که من همه ام را رها کنم

 خودمان را  آماده محرم کنیم/ اگر گرانی دلار و ارز و کالا و تحریم بگذارد.......

لبیک یا اباعبدالله(ع)

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۱ ، ۱۵:۱۶
بیژن لطفی
دوباره بوی محرم ز دور می آید

سیاهی از دل شب رفته نور می آید

دوباه قصه عید است و باز ابراهیم

بسوی قتلگه، آرام، صبور می آید

حسین همره یاران به سوی کرب و بلا

به امر حضرت یزدان، شکور می آید

غم از مصیبت ارباب دل پر از درد است

به میل خود نه، که چون غم به زور می آید

اگر بمیرم و خاکم کنند از غمتان

صدای گریه ام آقا ز گور می آید


.....: همینطوری یهو یاده محرم افتادم گفتم برم پیشواز. البته 10 رمضان بود که کوفیان برای حسین بن علی (ع) نامه زدند و گفتند و ....

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۱ ، ۰۱:۲۹
بیژن لطفی

پ ن: این شعر را برای نیمه شعبان می خواستم بنویسم حال و هوایش انتظاری شد. خوشحال می شوم اگر نقد و نظری باشد.

 

آقا حسابش رفت از دستم

از آن زمانی که تو می رفتی

یک آسمان پشت نگاهت بود

اما تو از بیراهه می رفتی

 

من عهد کردم با شما آقا

تا در غیابت لب فرو بندم

اما ببین از درد دوریت

کارم گذشت از گریه می خندم

 

شادم که روزی باز می آیی

از سرزمینی که خدا دارد

این جمله را صد بار می گویم

شاهست هر عبدی تو را دارد

 

شیرین تر از هر روز امروزم

روزی که میلاد امامم هست

چون می رسد بویت زدور آقا

تلخی دنیا هم به کامم هست

 

یک آسمان، یک جام، یک دنیا

تنها به دنبال دوتا دست است

وقتی که بر کعبه بکوبی دست

آن لحظه حتی ساغرم مست است

 

دست دگر خونخواه ارباب است

مردی که روزی سخت تنها شد

اما خدا را شکر چون امشب

صدها هزاران یار پیدا شد

 

امشب چنان مدهوش این بزمم

کز چانه ام پیمانه می ریزد

از آسمان هردوتا چشمم

از شوق تو دردانه میریزد

 

با دست با دل با لبم خواندم

من بی شما دنیا نمی خواهم

پایین تر از پایین پایینم

من بی شما بالا نمی خواهم

 

این روزها دنیا عجب تنگ است

تاریک مثل شام بی مهتاب

خورشید رفت از آسمان و ما

بی سایه در این کوچه ها بی تاب

 

شادم ولی در قلب من خورشید

پنهان شده در ابر آن بالا

آقا تمام حرف ما  این است

این ماه یا این سال نه.... آقا

 

آقا به جان مادرت زهرا

بر مردی و عشق علی مولا

این جمعه هم دیر است آقا جان

آقا بیا...آقا بیا ... حالا...

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۱ ، ۱۴:۴۸
بیژن لطفی
این شعر به دلیل نظرات گهربار آقای صالحیان در مورد وزنش تا اطلاع ثانوی حذف شد...
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافری است رنجیدن
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۱ ، ۰۹:۱۲
بیژن لطفی
این بار هم دل غمدیده پیر خواهد شد
در بند فکر و خیالت اسیر خواهد شد
این جمعه ها چقدر شبیه همند آقا جان
حالا بیا که جمعه کمی دیر خواهد شد

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۱ ، ۰۰:۲۶
بیژن لطفی

خوشا کسی که وجود و دلش جلا دارد

اگرچه اهل زمین، خاطرش بلا دارد

دلم خوش است بر زمین و زمینیان زیرا

اگر چه کوچک و خار است، کربلا دارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۱ ، ۰۰:۲۱
بیژن لطفی

وقتی صدای اذان می رسد به گوش


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۱ ، ۲۰:۴۶
بیژن لطفی