حرف هایی بر ای نشنیدن

فرهنگ را بشناسیم، فرهنگ را دوست داشته باشیم

حرف هایی بر ای نشنیدن

فرهنگ را بشناسیم، فرهنگ را دوست داشته باشیم

حرف هایی بر ای نشنیدن
پیام های کوتاه
آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است


لعنت به هر فرض و دلیلی، کم میشدم از چشمت،از یاد

لعنت به دانشگاه ملی، لعنت به دانشگاه آزاد


لعنت به چشمان حریصم کام دلم را شور کرده 

چون سیل از چشمم به پا شد از دست چشمان تو فریاد


ای کاش شعرم را نبیند ای کاش شعرم را نخواند

لعنت به استاد عزیزی که شاعری را یاد من داد


هابیل و قابیل وجودم روی تو روی جنگ دارند

ای کاش یا دل داشت یا عقل، از اولش این آدمیزاد


هر لحظه نوشیدم دوفنجان دمنوشِ درد و غصه گفتم

لعنت به نزدیکان هر کس از دوری ما میشود شاد


من لحظه های بی تو را خوب در خاطرم تصویر دارم

هربار یادت گریه کردم، هر قطره اشکم را به تعداد


هر روزو ماه و فصل هایم تنها زمستان است اینجا

شیرین هوایی داشت شهرت حال و هوایی داشت فرهاد


وابسته ام بر خاطراتت چون مرد عفیونی و تریاک

رحمت به کامی که گرفتم رحمت بر این چشمان معتاد


رحمت به هرجا در کمینی، رحمت به تیزی نگاهت

رحمت به ابروی کمانو بر بند انگشتان صیاد


این روزها ای کاش میرفت مرغ غزل خوان میشد آزاد

ای کاش بر میگشت شبها شبهای خوبِ عشق آباد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۱۸
بیژن لطفی
این شعر به دلیل نظرات گهربار آقای صالحیان در مورد وزنش تا اطلاع ثانوی حذف شد...
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافری است رنجیدن
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۱ ، ۰۹:۱۲
بیژن لطفی

خوشا کسی که وجود و دلش جلا دارد

اگرچه اهل زمین، خاطرش بلا دارد

دلم خوش است بر زمین و زمینیان زیرا

اگر چه کوچک و خار است، کربلا دارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۱ ، ۰۰:۲۱
بیژن لطفی

شعری خواندم از شاعری محترم

زیبا به چشم آمد... ادامه اش دادم

شعر ایشان در وبلاگشان(http://ghazalzemestan.persianblog.ir/)

و ادامه:

هر شب که آغوشت شود بالین گرم من

تا صبح صهبا خواب راحت می کند چشمم

در مسجد و هر خانه یا در این خیابان ها 

تنها تویی این را رعایت می کند چشمم

با دست با پا با تمام خود تو را خواندم

بشنو مرا دارد صدایت می کند چشمم

دنبال رخسارت نبودم تا کنون اما

بوی نگاه تو هدایت می کند چشمم

تنها نگاهم محو دیدار جمالت نیست

بر قلب و روح و جان ولایت می کند چشمم

بگذار تا این جمله را صد بار بنویسم

آنقدر خوبی ک . که لکنت می کند چشمم



۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۱ ، ۰۹:۱۰
بیژن لطفی