یه شعر
يكشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۱، ۰۹:۱۰ ق.ظ
شعری خواندم از شاعری محترم
زیبا به چشم آمد... ادامه اش دادم
شعر ایشان در وبلاگشان(http://ghazalzemestan.persianblog.ir/)
و ادامه:
هر شب که آغوشت شود بالین گرم من
تا صبح صهبا خواب راحت می کند چشمم
در مسجد و هر خانه یا در این خیابان ها
تنها تویی این را رعایت می کند چشمم
با دست با پا با تمام خود تو را خواندم
بشنو مرا دارد صدایت می کند چشمم
دنبال رخسارت نبودم تا کنون اما
بوی نگاه تو هدایت می کند چشمم
تنها نگاهم محو دیدار جمالت نیست
بر قلب و روح و جان ولایت می کند چشمم
بگذار تا این جمله را صد بار بنویسم
آنقدر خوبی ک . که لکنت می کند چشمم