ما از همه جا بی خبر
دوشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۱، ۰۲:۱۶ ب.ظ
رفتم دومتر پلات لمینیت بزنم. آقای فروشنده می گه متری 20 هزار تومن
رفتم یه مغازه دیگه
می گم آقا پلات لمینیت متری چنده می گه متری 25 هزار تومن
همینطور سه چهار تا مغازرو رفتم
همه همینطوری قیمت دادند
زنگ زدم به یه آشنا می گم: پلات می خوام
می گه متری 9 هزار تومن
خوشحال شدم گفتم دیدی همه گرون فروش نیستن
بعدش می گم یه طرح 2 در 1 متره پلات لمینیت چند می شه؟
می گه 40 هزار تومن فقط
پول پلات جدا
پول لمینیت جدا
این فقطش منو کشته...
اصلا بی خیال شدم نزدم...
روزی از روزهای خدا در شلوغی شهر تهران با پدر خانمم قصد داشتیم بعد از خریدی که کرده بودیم از بازار 15 خرداد به ایستگاه مترو برویم و سوار قطار شویم
در اوایل پله ها که پایین میروی از داخل به طرف بیرون باد شدیدی می وزد همیشه
به همین خاطر روسری از سر خانم جوانی بطور کامل افتاد که تا آخر پله ها وی به راهش ادامه داد...
من نیز از روی دل سوزی و غیرت در حال حرکت به او نزدیک شدم و به آرامی و با ادب
گفتم: خانم محترم باد زده روسری شما افتاده و به راه خود ادامه دادم،
ولی در کمال بی ادبی و بی شرمی به جای اینکه تشکر کند، با دست به پشت شانه من زد و به طرفم حمله کرد و فریاد زد که به تو چه ربطی دارد، تو چکاره ای مأموری یا نظامی؟؟
من که متحیر و گیج شده بودم ، گفتم: مگه کسی که امر به معروف میکنه یا تذکری میده باید کاره ای باشه؟؟
در این حال مأمور حراست مترو سر رسید و از ماجرا پرسید و من نیز براش توضیح دادم
در حالی که فکر میکردم از من همایت کنه، گفت مأموری یا گشت ارشاد و... آقا درسته حق با شماست و لی برای خودت درد سر درست نکن برو پی کارت، اگه بری دادگاه حق رو به این خانم میدن، چون زنه، مملکت ما اینطوریه
من هم با فریاد گفتم: شیعه که هستم
اینقدر نفوز دارم که این خانم نامحترم رو محکوم کنم
گفت: از سردار که بالا تر که پشتت نیست؟
گفتم: من خدا پشتمه، سردار کیه؟
پدر خانمم ، بنده خدا نمیدونست چکار کنه، با التماس منو کشوند گفت بیا بریم تورو خدا دردسر برا خودت درست نکن و رفتیم ولی با تأسف...
چرا فکر میکنن کسی که امر به معروف میکنه یا نهی از منکر باید حتماً نظامی باشه یا گشت ارشاد؟ این وظیفه هر بچه شیعه و مسلمانه